مقدمه : 

مرگ پایانِ کبوتر نیست... .  

                            ( سهراب سپهری )

من با تمامِ وجود به این بیتِ زیبای حافظِ شیرین‌سخن ایمان دارم که می‌فرماید:

هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق 

                                     ثبت است بر جریدۀ عالم دوام ما

                                                                                                                                          ( حافظ  )

در این فتوایِ حافظ آمده‌است: « هرکس عشق بورزد، نمی‌میرد و به مقامِ جاودانگی می‌رسد ». کدام فکر و اندیشۀ روشن است که کارِ « معلّم » را کارِ « عشق » نداند؟ گرمایِ وجودِ معلّم از آتشِ عشق است. معلّم چون عشق می‌ورزد، خاصیّت عشق را هم می‌گیرد؛ عشق، نامیرا و جاوید است، معلّم هم زنده‌یاد است و جاوید‌نام می‌ماند.

شرحِ یک ایده:

عالِم و یا معلّمی که به سرایِ باقی می‌رود، دیگر به ما نیاز ندارد بلکه این ما هستیم که به راه و اندیشه و آثار او نیازمندیم. بزرگداشتِ عالم، در واقع بزرگداشتِ علم و دانش و اندیشه است. در این فرصت کوتاه می‌خواهم ایده‌ای را با شما عزیزان در میان بگذارم. امیدوارم مورد پسند قرار بگیرد. 

پیشنهاد می‌شود همۀ مدیرانِ آموزش و پرورشِ بخش‌ها و ناحیه‌ها و شهرها و شهرستان‌ها دفتری به شکلِ سال‌نامه فراهم آورند و تاریخِ دقیقِ درگذشتِ همکارانِ درگذشته را در آن یادداشت کنند. هر روز صبح که در اداره حاضر می‌شوند، ابتدا به آن دفتر مراجعه بکنند و صفحۀ تاریخ آن روز را بگشایند و ببینند در سال‌های گذشته در چنین روزی کدام همکار او به رحمت خدا رفته‌است. سپس شمارۀ منزل او را بگیرند و تماسی با منزل آن همکار داشته‌باشند. خودشان را با عنوانِ مدیر آموزش و پرورش معرفی بکنند و  از آن عزیزِ سفرکرده ( حتّی اگر او را نشناسد ) یادی و از خانوادۀ او دلجویی بکنند. این کار خرجی ندارد ولی دل‌ها را شاد می‌کند. مطمئن باشید رضایت پروردگار را هم به دنبال دارد. عالَمِ عشق را نازم که :

هزار سال گذشت از مصیبتِ مجنون               

                            هنوز مردمِ صحرانشین سیه‌پوشند

                                                         ( بابافغانی ) 

این کار در کنار این‌که دل‌ِ خانوادۀ همکار درگذشته‌ را شاد می‌کند، برای خودِ مدیر نیز نهیبی است؛ به قول روان‌شاد قیصر امین‌پور:

حرف‌های ما هنوز ناتمام...

تا نگاه می‌کنی:

وقت رفتن است

باز هم همان حکایت همیشگی!

پیش از آن‌که باخبر شوی

لحظه‌ی عزیمت تو ناگزیر می‌شود

آی...

ای دریغ و حسرت همیشگی!

ناگهان

چقدر زود

دیر می‌شود!

حال به این‌جا رسیدم، قلم من بهانۀ گریستن گرفته‌است تا از دوست و همکار سفر کردۀ خود؛ یعنی روشن‌روان مجید محمّدی یادی بکنم. مجید محمّدی مدرک کارشناسی ارشد فیزیک از دانشگاه امیرکبیر داشت و دبیر فیزیک شهرستان سوادکوه بود. این همکار فاضل و گرامی متأسفانه در بیست و پنجم تیر 1384 زمانی‌که تازه داشت به سی سالگی نزدیک می‌شد ،در سانحۀ رانندگی به دیار باقی شتافت. هرسال که به بیست و پنجم تیر نزدیک می‌شویم هوای دلمان ابری و چشم‌های ما بارانی می‌شود. اگر مدیران آموزش و پرورش سوادکوه هرساله در بیست و پنجم تیرماه تماسی با خانوادۀ مجید محمّدی داشته‌باشند، قلب پدر و مادر دل‌شکستۀ آقا‌مجید اندکی تسکین و آرامش می‌گیرد.

در پایان می‌خواهم درود بفرستم به روحِ پاکِ همۀ معلّمان و استادانِ به ملکوت پیوسته، معلّمان و استادانی که انگار شاعر، بیت‌ِ زیر را در حقِّ آن‌ها سروده‌است:

بعد از وفات، تربتِ ما در زمین مجوی  

                                    در سینه‌های مردمِ عارف مزار ماست

این یادداشت با قلم اینجانب در مجلۀ رشد مدیریت مدرسه ( زمستان 94 ) به چاپ رسیده‌است.