عجب صبری خدا دارد !

در سایت‌های خبری خواندم که دو سه روز پیش، مادری در استان بوشهر فرزند چهارساله‌اش ( به نام آقا ابوالفضل ) را کُشت. مادر به مادۀ مخدر شیشه اعتیاد داشت و بارها بدن ابوالفضل معصوم را با فندک سوزانده بود. ابوالفضل از ترس می‌خواست از دست مادر فرار کند؛ باز این حیوان، فندک را گرفت و به سمت ابوالفضل رفت؛ کودک بی‌گناه از ترس از حال رفت و دیگر به این دنیای خاکی برنگشت. رفت تا فرشته‌ها برایش لالایی شبانه بخوانند؛ رفت تا آتش گناه اهل زمین دامنش را نگیرد.  

به نظر شما اگر این عفریته را حیوان بنامیم، حیوان از ما شاکی نمی‌شود؟ شما تا به حال شنیده‌اید که گاوی، الاغی، میمونی فرزندش را کشته باشد؟ در همین لحظه شعر روان‌شاد فریدون مُشیری به خاطرم آمد که:  

هیچ حیوانی به حیوانی نمی‌دارد روا

آنچه این نامردمان با جان انسان می‌کنند!

اسلام و مسلمانی

هجدهم اسفند در تقویم ما روز بزرگداشت سیّد جمال‌الدین اسدآبادی است. عبارت تکان دهنده‌ای از این مرد بزرگ دهان به دهان می‌چرخد که : به غرب رفتم اسلام دیدم ولی مسلمان ندیدم. به شرق ( بعضی می‌گویند : ایران ) آمدم مسلمان دیدم ولی اسلام ندیدم. 

آیا ما در کارها نظم و انضباط داریم؟  به قانون احترام می‌گذاریم؟ با طبیعت و محیط زیست مهربان هستیم؟ و...