می گویند کسی گوشش درد گرفته بود . رفیقش به او گفت : بِکِش . گفت : چرا ؟  گفت : من دندانم درد گرفته بود ، کشیدم .

در جایی دنبال آدرسی می گشتم . از رهگذری پرسیدم . گفت : چپ و راست نروید . مستقیم بروید . صد متر جلوتر رفتم ، دیدم . راه دو تا شد . یکی به چپ می رفت و آن دیگری به راست . اگر مستقیم می رفتم ، دیوار به انتظارم نشسته بود . من مانده ام در کلاس وقتی به این بیت حافظ رسیدم ، چه بگویم ؟

 

در طریقت هر چه پیش سالک آید خیر اوست      در صراط مستقیم ای دل کسی گمراه نیست