هم نام من
نمی دانم برای شما هم اتفاق افتاده است یا نه که در اداره یا بیمارستان و یا جایی دیگر اسم شما را بخوانند تا شما بلند می شوی می بینی یک نفر دیگر هم بلند شده است ، می بینی یک نفر هم نامِ شما پیدا شده است . در شهر ما قائم شهر یک فروشگاهی باز شده است که در آن لوازم قنادی فروخته می شود . نام صاحب فروشگاه با خط درشت بر بالای فروشگاه نوشته شده است : علی اکبر قاسمی . البته یک فرق اساسی بین نام من و نام صاحب فروشگاه هست و آن این است که من گُل افشانی ام و ایشان به یقین گُل افشانی نیست . چند روز پیش یکی از هم کارانم که این فروشگاه را دید با من تماس گرفتند و اصرار داشتند که من وارد بازار شدم و به ایشان نگفتم . باور نمی کرد که من نیستم . گفتم : من و بازار میانه ای با هم نداریم .
در این بازار اگر سودی است با درویش خرسند است
خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی
« حافظ »
البته خودش هم می دانست که من :
عشق می ورزم و امید که این فن شریف چون هنرهای دگر موجب حرمان نشود
« حافظ »