نظامی گنجوی را با پنج گنج می شناسند : مخزن الأسرار ، خسرو و شیرین ، لیلی و مجنون ، هفت پیکر و اسکندر نامه .  معروف است که نظامی وقتی خسرو و شیرین را تمام کرده ، همسر خود ، آفاق قبچاقی ، را از دست داده است . نظامی بعد از آفاق قبچاقی ، همسر ی دیگر اختیار کرد و او را نیز در پایان داستان لیلی و مجنون از دست داده است . نظامی همسر سومی نیز اختیار کرد و او را نیز در پایان شرف نامه ( بخش نخست اسکندرنامه ) از دست داده است  . خود نظامی در اقبال نامه ( بخش دوم اسکندرنامه ) سروده است :

 

مرا طالعی طُرفه هست از سخن                      که چون نو کنم داستانی کهن

در آن عید کان شکرافشان کنم                        عروسی شکر خنده قربان کنم

چو حلوای « شیرین » همی ساختم               ز حلواگری خانه پرداختم

چو بر گنج « لیلی » کشیدم حصار                 دگر گوهری کردم آن جا نثار

کنون نیز چون شد عروسی به سر                  به رضوان سپردم عروسی دگر

ندانم که با داغ چندین عروس                       چگونه کنم قصه ی روم و روس

 

 

من امسال یکشنبه ها به دبیرستان دخترانه ی الزّهرای زیرابِ سوادکوه می رفتم و زنگ اوّل برای دانش آموزان سال چهارم ( پیش دانشگاهی ) تجربی ، زبان و ادبیات فارسی تدریس می کردم .  اسفند ماه شد ، رفتم که درس اورازان ِ جلال آل احمد را تدریس کنم ، در آغاز درس گفتم : بچّه ها ! چند روز پیش ( 18 اسفند 1390 ) همسر جلال آل احمد ، سرکار خانم سیمین دانشور در نود سالگی درگذشت و اندکی راجع به روان شاد سیمین دانشور صحبت کردم . چند هفته ی  بعد رفتم که درس سیرت مولانا ( بخشی از کتاب پلّه پلّه تا ملاقات خدا اثر ماندگار دکتر عبدالحسین زرین کوب ) را تدریس کنم ، در آغاز درس گفتم : بچّه ها ! چند روز پیش ( 23 فروردین 1391 ) همسر دکتر زرین کوب هم ؛ یعنی ، خانم دکتر قمر آریان در نود سالگی به رحمت خدا رفت  . اندکی راجع به دکتر زرین کوب و همسر او خانم آریان صحبت کردم . بعد از صحبت های من ، دانش آموزی دست بلند کرد و گفت : آقای گل افشانی !  درس بعدی ما « بارقه های شعر فارسی » نوشته ی دکتر محمد علی اسلامی ندوشن است . خدا به همسر  آقای اسلامی ندوشن رحم کند . بچّه ها خندیدند . من در پایان آمدم اندکی راجع به خانم دکتر شیرین بیانی ، همسر دکتر اسلامی ندوشن و استاد تاریخ دانشگاه تهران  ، سخن گفتم . سال تمام شد و به خیر گذشت .